**اللهـــــــــــم عجـــــل لولـــــیک الفـــــرج**
الهی...
ـ الهی، درک مولایمان مهدی را به پرنده قلوب ما الهام کن تا شایسته حضور او باشیم!
ـ این ماییم که غایبیم و او همواره حاضر و ناظر است.
«یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم...»
یوسفِ ندیده! رو به کنعانِ کدام سمت و سوی زمین، تو را گریه کنم و در پی شمیم پیراهنت،
در کجای بیابانهای سکوت و تشنگی، خیمهنشین شوم؟
جمعههای بیفلسفه،
جمعههای خالیِ بیاتفاق،
پشت سر هم از تقویمهای روزگار خط میخورند
و ...
هیچ جاده خوشخبری، تو را به این حوالی نمیآورد.
جمعهها همه پیرو خمیدهاند؛
بیحوصله و خاموش و سر درگریبان. لباسی به رنگ انتظار فرسوده ناامید دارند و چشمهایشان بیفروغ مانده.
خورشید جمعهها،
از سر اجبار طلوع میکند و هیچ رونقِ فریبایی ندارد.
در سکوتی دلخراش، میان آسمان مینشیند و لحظهشماری میکند تا غروب...
و غروب، این غم قدیمی نفسگیر،
جمعه را در خویش میفشرد و مچاله میکند.
غروب، تمام غصه جمعه را آوار میکند
بر سر اهالی روزگار و خورشید زخمخورده،
خورشید داغدار، گریبان میدرد و خون میبارد و زمین و زمانه را به سرخی غمانگیز خویش، دچار میکند.
این سزای ماست که روزهای مداوم،
در رفت و آمد روزمره سر به هوای خویش،
فریفته رنگ و رخساره دنیاییم و غروبِ پایان هفته،
به یاد دلِ شکیبایی میافتیم که از ما به ما مهربانتر است.
این سزای ماست که آفتاب را از یاد بردهایم
و در انتظار رسیدن نجاتدهندهای،
ستارهنمیشمریم و بغضهای زمختمان را
، بغضهای پنهانِ در پردههای غرور را نمیشکنیم، تا باران ببارد.
اللهم صل علـــــــی محمد و آل محمد و عجــــــــل فرجهم...
.: Weblog Themes By Pichak :.