تاریخ : سه شنبه 89/1/17 | 10:32 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

**اللهـــــــــــم عجـــــل لولـــــیک الفـــــرج**

 

الهی...
ـ الهی، درک مولایمان مهدی را به پرنده قلوب ما الهام کن تا شایسته حضور او باشیم!
ـ این ماییم که غایبیم و او همواره حاضر و ناظر است.

 

«یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم...»
یوسفِ ندیده! رو به کنعانِ کدام سمت و سوی زمین، تو را گریه کنم و در پی شمیم پیراهنت،

 در کجای بیابان‏های سکوت و تشنگی، خیمه‏نشین شوم؟
جمعه‏های بی‏فلسفه،

جمعه‏های خالیِ بی‏اتفاق،

پشت سر هم از تقویم‏های روزگار خط می‏خورند

 و ...

هیچ جاده خوش‏خبری، تو را به این حوالی نمی‏آورد.
جمعه‏ها همه پیرو خمیده‏اند؛

بی‏حوصله و خاموش و سر درگریبان. لباسی به رنگ انتظار فرسوده ناامید دارند و چشم‏هایشان بی‏فروغ مانده.
خورشید جمعه‏ها،

 از سر اجبار طلوع می‏کند و هیچ رونقِ فریبایی ندارد.
در سکوتی دلخراش، میان آسمان می‏نشیند و لحظه‏شماری می‏کند تا غروب...

 و غروب، این غم قدیمی نفس‏گیر،

 جمعه را در خویش می‏فشرد و مچاله می‏کند.
غروب، تمام غصه جمعه را آوار می‏کند

بر سر اهالی روزگار و خورشید زخم‏خورده،

 خورشید داغدار، گریبان می‏درد و خون می‏بارد و زمین و زمانه را به سرخی غم‏انگیز خویش، دچار می‏کند.
این سزای ماست که روزهای مداوم،

در رفت و آمد روزمره سر به هوای خویش،

فریفته رنگ و رخساره دنیاییم و غروبِ پایان هفته،

 به یاد دلِ شکیبایی می‏افتیم که از ما به ما مهربان‏تر است.
این سزای ماست که آفتاب را از یاد برده‏ایم

و در انتظار رسیدن نجات‏دهنده‏ای،

 ستاره‏نمی‏شمریم و بغض‏های زمختمان را

، بغض‏های پنهانِ در پرده‏های غرور را نمی‏شکنیم، تا باران ببارد.

 

 

اللهم صل علـــــــی محمد و آل محمد و عجــــــــل فرجهم...






  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان